تنگ طه
وبلاگي شامل مطالب آموزشي دوره ابتدايي و مطالبي درباره روستاي تنگ طه
در قسمت قبل مرغان انجمني گرفتند و هر كدام سخني گفتند و بهانه اي آوردند كه دوتا از آن ها ( بل بل و طوطي ) بهانه هايشان را آوردند و هدهد نيز جوابشان داد . پرنده بعدي كه شروع به سخنراني نمود جناب طاووس است كه به دليل ظاهر زيبايي كه دارد در بيشتر ادبيات عرفاني ممثل افراد ظاهر پرست مي باشد . البته عرفا به دليل اينكه طاووس در راهنمايي ابليس براي ورود به بهشت نقش اساسي داشته ، اين پرنده را در معناي شهوت به كار مي برند . مثلا مولانا گفته : « طبع، طاووس است وسواست کند دم زنـــــــد تا از مـــقامـــت برکند به گاه جلوه چو طاووس عقلها برده گشاده چون دل عشاق پر رعنا را» يا سنايي فرموده : «ای به دیدار فتنه چون طاووس وی به گفتار غره چون کفتار» و يا « « خشم و شهوت مار و طاووسند در ترکیب تو نفس را آن پایمرد و دیو را این دست یار کی توانستی برون آورد آدم را زخلد گر نبودی راهبر ابلیس را طاووس و مار» يا خاقاني گفته : ز نیرنگ هوا و از فریب آز خاقانی دلت خلد است خالی ساز از طاووس و شیطانش »
برخي شاعران نيز بيشتر به زيبايي طاووس نظر دارند و آنرا ممثل زيبايي مي دانند .مانند سعدي و منوچهري و ... سعدي گويد : « وصفت نگنجد در بیان نامت نیاید درقلم گفتم چو طاووسي مگر عضوی ز عضوی خوبتر» « کبک این چنین نرود سرو این چنین نچمد طاووس را نرسد پیش تو جلوه گری » « کرا زشت خویی بود در سرشت نبیند ز طاووس جز پای زشت » منوچهري گويد : بر دم طاووس خواهی کرد نقشی خوبتر؟ در بهشت عدن خواهی کشت شاخ نارون؟ اما عطار بيشتر به ظاهر بيني طاووس نظر دارد و ماجراي رانده شدن طاووس به دليل راهنمايي ابليس به سوي بهشت را نيز مي آورد گرچه من جبریل مرغانم ولیک رفت بر من از قضا کاری نه نیک « یار شد با من به یک جا مار زشت تا بيفتادم به خواری از بهشت »
با اينكه طاووس خود را گنه كار مي داند اما به دليل داشتن ظاهري زيبا باز خود را از بقيه مرغان بالاتر ديده و خود را جبريل مرغان مي داند . مانند افرادي كه اندكي خدا را به ظاهر عبادت مي نمايند و ديگر خود را برتر از بقيه كه اين عبادت ظاهري را ندارند مي بيننند و از همه انتظار دارند به آنها احترام بگذارند . البته آنها نافرماني هاي خود از خدا را هم اصلا در نظر نمي گبرند . بعد هم طاووس مي گويد كه من به خدا نمي رسم و بهشت مرا بس است چرا كه قبلا هم در بهشت بوده ام و رسيدن به مرتبه قبلي مرا كفايت مي كند . افرادي كه ظاهرا خدا را عبادت مي نمايند هم بيشتر به دليل دست يافتن به بهشت است نه رضاي پروردگار و لقاي او . « من ندارم در جهان کاری دگر تا بهشتم ره دهد باری دگر» و هدهد در جواب او مي گويد : تو مي تواني به معشوق برسي چرا به جنت كه در مقابل معشوق مانند قطره در برابر درياست اكتفا مي كني . تو بايد آنقدر تلاش كني و هدفت اين باشد كه به لقاي معشوق برسي كه در آن صورت بهشت را هم خواهي داشت . « خانهٔ نفس است خلد پر هوس خانهٔ دل مقصد صدق است و بس حضرت حق هست دریای عظیم قطرهٔ خردست جنات النعیم قطره باشد هرکه را دریا بود هرچ جز دریا بود سودا بود » در قسمت بعد هم عطار دليل رانده شدن حضرت آدم را از بهشت اين مي داند كه حضرت آدم به دليل اينكه مي خواست توجه به بهشت او را از توجه به معشوق باز ندارد به همين دليل كاري كرد تا او را از بهشت بيرون كنند . «هرک در هر دو جهان بیرون ما سر فروآرد به چیزی دون ما ما زوال آریم بر وی هرچهست زانک نتوان زد به غیر دوست دست» پرنده چهارم بط مي باشد . كه در منطق الطير نماد افرادي است كه به ظاهر متدينند و دائما با آب كه مظهر طهارت است سر و كار دارند و چون خود را پاك مي پندارند گاها ادعاي كرامت نيز مي نمايند چنانكه گويد : « کردهام هر لحظه غسلی بر صواب پس سجاده باز افکنده بر آب همچو من بر آب چون استد یکی نیست باقی در کراماتم شکی زاهد مرغان منم با رای پاک دایمم هم جامه و هم جای پاک » و بهانه نرفتن خود به سوي هدهد را نيز وابستگي او به آب و تفاوت محل زندگي او با سيمرغ كه در كوه زندگي مي كند بيان مي دارد كه برخي افراد نيز عقيده دارند چون رسيدن به قرب حق كار آنها نيست براي همين آنها به بهشت كه مانند همين دنياست بسنده مي نمايند و عبادتشان نيز فقط تا حدي است كه بهشت را به دست آورند . « چون مرا با آب افتادست کار از میان آب چون گیرم کنار زنده از آبست دایم هرچهست این چنین از آب نتوان شست دست من ره وادی کجا دانم برید زانک با سیمرغ نتوانم پرید » و هدهد نيز زيبا جواب او را مي دهد و بيان مي دارد كه راضي شدن به بهشت كار دون همتان مي باشد و هدف فقط بايد قرب پروردگار باشد . « در میان آب خوش خوابت ببرد قطرهٔ آب آمد و آبت ببرد آب هست از بهر هر ناشسته روی گر تو بس ناشسته رویی آب جوی چند باشد همچو آب روشنت روی هر ناشسته رویی دیدنت »
البته شاعران ديگر نظري غير اين درباره بط دارند مانند مولانا كه بط را مظهر حرص و طمع مي داند چرا كه دائما در حال سر بردن در آب و خوردن است . « هر که را باشد وظیفه چار نان دو خورد یا سه خورد هست اوسط آن ور خورد هر چار دور از اوسط است او اسیر حرص مانند بط است » « بط و طاوسست و زاغست و خروس این مثال چار خلق اندر نفوس بط حرصست و خروس آن شهوتست جاه چون طاوس و زاغ امنیتست» « حرص بط یکتاست این پنجاه تاست حرص شهوت مار و منصب اژدهاست حرص بط از شهوت حلقست و فرج در ریاست بیست چندانست درج » نظرات شما عزیزان:
ینی چی؟
چقدر از افرادی که مانند مرغابی فقط به دنبال ریاکاریند متنفرم .
یه وقـــــــــــتایے هست ....
نه "گــــــریه کرבن" ارومـــــت مـــــیکنه... نه "نفـــــس عـــــمیق" نه "یه لـــــیوان اب ســـــرב" نه "ـבاـב زבن" یه وقـــتایے هست که فقـــط نـــــــیاز בارے براے همیشه نـــــــباشے هــــمین....!!!
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها تبادل لينك هوشمند نويسندگان
|
||||||||||||||||
|